اسرا جوناسرا جون، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

اسرا همه دنیای مامان

خاطرات اسرا

عروسکم مامانم الان که دارم اینها رو برات مینویسم٢٢ ماهت شده میخوام برات بگم از اون موقع که متولد شدی چی گذشت ساعت ١٧روز شنبه ٣ مرداد ١٣٨٨ بدنیا اومدی مامان صدا گریه تو شنید یادمه موقع اذان مغرب بود و مامان خیلی استرس داشت وقتی آماده شده بودم برم اتاق عمل چشمم که به مامانی و بابایی علیرضا افتاد خود به خود گریه کرد توی اتاق عمل همه خیلی مهربون بودن وقتی تو رو بهم نشون دادن خیالم راحت شد و بعد از اون تازه آروم شدم و درد خودمو حس کردم از خدا ممنونم برای فرشته ای که صحیح و سالم به من هدیه کرده امیدوارم بتونم خوب تربیتت کنم توی بیمارستان شب مامانی آمنه پیشم بود خیلی زحمت کشید و خسته شد تو هم نامردی نکردی و تا خود صبح بیما...
24 خرداد 1390

وقتی اسرا کوچک بود

سلام عروسک مامان عزیزم وقتی تو دل مامانی بودی مامان خیلی اذیت شد همش حالش بد می شد میرفت دکتر بخاطر همین مامان و باباجون همش خونه مامانی آمنه و بابایی امیر بودن مامان و بابا دوست داشتن تو خیلی زود زود بیای پیششون یادمه دفعه آخر که داشتم می رفتم بابایی گفت این دفعه با دختر گلم بیا خونه خدا جون بعد از سه سال انتظار تو دختر شیرین و عسل رو به ما هدیه داد امیدوارم قدر این هدیه رو بدونیم روز 23 آبان 1387 فهمیدم نی نی دارم ...
24 خرداد 1390
1